تازه متوجه حلقه زرد دور چشم های قشنگ خاکستری رنگش شدم!نگاهش مات و مریض بود.با نگرانی دستم رو روی لپش گذاشتم..!.هه!لپ!کدم لپ؟!یک تکه استخوان ظریف بود...
-چی شده سام؟حالت بده داداشی؟
-سرم خیلی درد می کنه...
یاد سر درد خودم افتادم:
اشکالی نداره عزیز دلم.منم سرم درد میکنه.از این چیز میزا که نخوردی؟نکنه از این لواشک آلبالو ها خوردی حالت بد شده؟شایدم آب و هوای این جا بهت نساخته............